۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

مــــزاری تندیــس عدالت

نویسنده: مهدی هزاره 
در تاريخ حوادث به وقوع پيوسته اند که هر کدام شان در مقياس هاي مختلف از ارزش هاي ويژه اي برخوردار بوده اند. يکي از اين حوادث مهم ، ظهور ابرمردي به نام مزاري بود که در قلب خراسان زمین ظهور کرد مزاری از نسل  آفتاب و مردان شاهان تاریخ بود که عصای موسی وقرآن خاتم النبیّن وذولفقارعلی وحلم حسن و خون حسین در رگ داشت.
او آفتاب وار تابیدن را شروع کرد درزمان که  مردم این سرزمین در غرق ظلم دکتاتوری ،استبداد، نا برابری ،جاهلیت و تعصباتی مذهبی و قومی  قرار داشت.
آری !
بابه مــزاری بعد ازقرن ها باشعاری عدالت خواهی و برابری از بین ملیت های مظلوم و بی دفاع که قرنها در زیری ظلم ،نابرابری و محرومیت قتل عامهای بزرگ زندگی میکرد، و سالها دکتاتوران زمان این مردم را فقط ریسمان به دوشان و بردگانی ساخته بود که در بازار های هندوستان و دیگر کشور های همسایه به فروش مرسید.
و در مراکز کشور فقط برده وارانه زندگی میکرد و جوالی گیری را فقط لیاقت مردان وکالاشوی و برده گی را لیاقت زنان این مردم میدانیست.
و جّباران این زمان از زمینهای بابای و اموال شخصی خود این مردم مالیات جمع مینمود و آنقدر  روحیه این مردم را با قتل عام های عظیم و تصرفات زمین هایش سوختاندنی خانه هایش و هزاران جنایات دیگر بر این مردم شکسته بود که اکسر مردم توان حرف زدن و هیچ انگیزه ای دفاع از حق و حقوق خود نداشت به جز از چند تا شاه مردان تاریخ و دلیران بومی هزارستان که با خونی پاکش غرور پاک و بلند هزاره را زنده نگهداشتند.
شهید ملی استاد عبدالعلی مزاری با سالها زندگی کردن درکنار مردمش و آشنا شدن با بشتر از نقاط هزارستان وادارش کرد تا برای به وجود آوردن یک تغیر و حویت  بخشیدن هزاره و انگیزه دادن مردمش برای به دست گرفتن سرنویشت خود شان، افغانستان راترک گفته به قصد فراگیری علم و دانیش بشتر، مزاری با سالها تحقیق و مطاعله آشنای کامل با سیاست های آنروز پیدا کرده و در اوج تنیش های جهادیون برگشت و جوان مردانه در کناری برادرانش به جهاد شروع کرد تا پیروزی را نصیب این سرزمین نمود.

۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

در رثای بابه مزاری


786
ز بال ســــــــــــرخ کفتر قصه میگفت
ز سنگ و خون و خنجر قصه میگفت
پــــــــدر هم رفت با پــــــرهای خونین
در آن شبها که مـــــــــادر قصه میگفت
آری، سرانجام آن ابرمرد تاریخ که تشنۀ عدالت، مساوات و برابری میان تمام ملیت های کشور سیاهی بنام افغانستان بود، در 22 حوت 1373 در چهارآسياب به دست طالبان طبق قولی به مردمش جام شهادات را چه دلیرانه و سربلندانه بنوشید. نبود پدر یک ضایعۀ بس عظیم و جبران ناپذیر تمام شد نه تنها برای مردم دلاور و شهیدپرور هزاره بلکه تمام ملت مظلوم و ستم دیدۀ افغانستان. مقاومت غرب کابل شکست خورد. هزاره ها بعد از يک صد سال مقاومت و شجاعت خويش در برابر ظلم و استبداد، بزرگ ترين رهبر تاريخ معاصرشان را از دست دادند. اما مزاری از غزنه تا باميان، از باميان تا بلخ، از ميان دره ها و کوه های سر به فلک کشيده هزارستان با تن پاره پاره، با چهره ای سرخ، زمستان سفيد مردمش را از خون شجاعت و مردانگی اش رنگین ساخت تا حس آزادگی و عدالتخواهی را به دروازه هر خانه ملت به خواب رفته و مظلومش به یادگار بسپارد و در زمستان سردو تاریک انسانيت و عدالت و در عصر طالبان ستم و دولتمردان جنايت، عدالتخواهی را هميشگی سازد و حقانيت مقاومت برای حق را شهادت دهد. مزاری با خون سرخش عدالت را به گستردگی وطنش به ياد ها داد و در زندگی اش از حق هر شهروند وطنش گفت و با شهادتش درستی اين باور خويش را ثبت تاريخ کرد.
بابه بر پایه ای سخنانش میگوید:

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

برگزاری کنفرانس سرتاسری هزاره ها در "اسکایپ


برگزاری کنفرانس سرتاسری هزاره ها در "اسکایپ"آیا آنگونه که از مزاری تجلیل می کنیم، به گفته های او هم عمل می کنیم؟
مزاری بزرگ می گفت: "مردم هوش کنید سنگر هارا خالی نگذارید، زیرا اگر سنگر هارا خالی بگذارید صد سال دیگر تاریخ تکرار خواهد شد".
چه قدر این سخن ماندگار مزاری را به یاد داریم؟ چه قدر به اساس این بلند ترین سخن تاریخ مان عمل می کنیم یا عمل کرده ایم؟ به راستی هزاره‌ها همه البته چه قدر به غیر از اینکه گفته باشند مزاری بزرگ است یا بابه بود برای ما، به اساس آن چه مزاری گفته است و آنگونه که 
مزاری می خواست، عملکرده اند؟

۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

برگزاری کنفرانس سرتاسری هزاره ها



دنیای امروز ساختۀ دست‌های به هم پیوسته و زادۀ همکاری‌های به هم بستۀ انسانهای ساکن آن است. اگر جامعه‌ای ساخته شده است به این دلیل است که مردمان آن جامعه توانسته اند دست به دست هم دهند و با هم یکجا کار کنند. آنچه همکاری نامیده می شود زیر بنای تحول مثبت و تغییر در وضعیت زندگی بشر را تشکیل می دهد. همبستگی، همدلی و هکاری نیاز مبرم امروز جامعۀ مانیز هست. جامعه‌ای که درون بحران بسیار عمیق و تهدیدات گستردۀ دشمن قراردارد. 
تهدید به ویرانی از بیرون و تهدید تهی دستی مالی از درون دو عامل کلیدی ضعف جامعۀ مارا تشکیل می دهد. هردو تهدید تنها زمانی می 
تواند مرتفع شود که ما بتوانیم دست به دست هم گره زنیم. اما، هنوز این سوالات وجود دارد که چگونه می توانیم با هم متحد شویم و چگونه می توانیم، همدیگر را یاری رسانیم؟ کی‌ها باید گام اول را بردارند و در کدام عرصه‌ها باید گامهای عملی برداشته شود؟ در کدام حوزه‌ها بیشتر به کمک همدیگر نیاز داریم؟ 
بیائید به این سوالات پاسخ بدهیم. پاسخ‌های این سوالات را بیائیم مشترکاً دریابیم. پاسخ هایی که بتوانند قانع کننده باشند. 
به این منظور عده از فعالان و نخبه گان و آگاهان به زودی کنفرانس در ا سکیپ در نظر دارد از اندیشه‌های شما جوانان درد آشنا صمیمانه .استقبال میگردد  

۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

عاشورای خونین در کابل، مزار شریف و قندهار

غمی از غمی دیگر غمگین تر و سوزنده تر!

منحرف شده گان بی شرف، وحشیان زمان و تشنگان خون بیگناهان هیچ وقت از ریختن خون مظلومین و صلح دوستان دست نکشیده اند و از هیچ فرصت و حرکت بزدلانه ای شان برای خون و خونریزی دریغ نکرده اند. این بار نیز بارش غــــم عزیزان ما را بر ما به باریدن آوردند.
کابل امروز به مناسبت یوم عاشورا تجسمی از کربلای دیگر بود. آه چه جانسوز است بر مادری که دیگر طفل معثومش را به آغوش ندارد، چه دردناک است بر خانواده ای که مادران و خواهرانش را دیگر در کنار ندارند و چه غم انگیز و طاقت فرساست بر ملتی که دیگر دست های توانای جوانانش را از شانه ای خونینش کم میبنند